برخی جنگهای تاریخساز
جنگ جهانی اول
جنگ جهانی دوم
جنگ استقلال اسرائیل
جنگ شش روزه
جنگ کره
جنگ ویتنام
جنگ ایران و عراق
جنگ خلیج فارس
جنگ با تروریسم
پیش از سده ۲۰
کوتاهترین جنگ در تاریخ جهان بین انگلیس و زنگبار اتفاق افتاد که گفته میشود بین ۳۸ تا ۴۵ دقیقه بیشتر طول نکشید و بریتانیا با ابزار و امکانات خود و بهره بردن از خیانت برخی زنگبارئیها بر این کشور آفریقایی سلطه یافت.
بزرگترین جنگی که تاکنون در تاریخ جهان به ثبت رسیده، مجموعه جنگهایی است که به جنگهای صدساله مشهور است. این جنگها بین انگلستان و فرانسه در میان سالهای ۱۳۳۷ و ۱۴۵۳ اتفاق افتاد.
این جنگها آنقدر طولانی بود که در مدت زمان جنگ، فرانسه ۵ پادشاه و انگلستان هم ۵ پادشاه مختلف داشت و هر کدام در برخی مناطق پیروز شده و یا شکست میخوردند که در نهایت پس از چندین سال، فرانسه پیروز این خصومت شد.
سده ۲۰
در سده بیستم جنگهای طولانی کمتر به چشم میخورد.
جنگ آمریکا و ویتنام
جنگ ایران و عراق
طولانیترین جنگهای سده بیستم به شمار میروند.
آمار تلفات
سه جنگ از میان ده جنگی که در طول تاریخ بیشترین تلفات را داشتهاند در سدهٔ ۲۰ میلادی رخ دادهاند. بیشک دو تا از آنها، جنگهای جهانی هستند. سپس جنگ میان چین و ژاپن قرار میگیرد (با این حال برخی این جنگ را بخشی از جنگ جهانی دوم فرض میکنند). بیشتر دیگر جنگهای پرتلفات مربوط به چین یا همسایههای آن میشود. آمار زیاد تلفات جنگ جهانی دوم به این دلیل سرآمد دیگر جنگها است که بشر پیشرفتهای زیادی در فناوری تسلیحات کرده بود و همچنین جمعیت انسانها بسیار بیشتر از سدههای پیش شده بود. فهرست زیر شامل آمار کشتهشدگان در جنگها در اثر قحطی، بیماری و کشتگان در نبرد است.
جنگ جهانی دوم
یکی از بهترین نمونههای تأثیر جنگ بر اقتصاد، جنگ جهانی دوم است. رکود بزرگ دهه ۱۹۳۰ میلادی به این دلیل پایان گرفت که مردم تولید خود را افزایش دادند تا مواد جنگ را تهیه کنند. بهای مالی جنگ جهانی دوم در سطح دنیا در حدود یک تریلیون دلار تخمین زده میشود، به همین دلیل است که این جنگ را پرهزینهترین جنگ تاریخ از لحاظ سرمایهٔ مالی و جانی میدانند.
اقتصاد اروپا پس از جنگ تقریباً نابود شد زیرا ۷۰٪ تأسیسات صنعتی این قاره تخریب شدند. تخمین زده میشود که حملهٔ کشورهای محور باعث نابودی املاکی با ارزش ۶۷۹ میلیارد روبل در شوروی شده باشد. این خرابیها شامل نابودی ساختمانها به طور کامل یا جزئی در ۱٬۷۱۰ شهر و شهرک، ۷۰٬۰۰۰ روستا/دهکده، ۲٬۵۰۸ کلیسا، ۳۱٬۸۵۰ ساختمان صنعتی، ۴۰٬۰۰۰ مایل خط آهن، ۴٬۱۰۰ ایستگاه قطار، ۴۰٬۰۰۰ بیمارستان، ۸۴٬۰۰۰ مدرسه و ۴۳٬۰۰۰ کتابخانهٔ عمومی میباشد.
عوامل اتمام جنگ
اوضاع سیاسی و اقتصادی که موجب صلح میشوند معمولاً به واقعیات محیطی بستگی دارند. هنگامی که دو نیروی متخاصم متقاعد میشوند که درگیری فیمابین به بنبست رسیده ممکن است دست از خشونت عملی بردارند تا مانع نابودی جان و مال بیشتر گردند. ممکن است که دو طرف خطوط مرزی پیش از جنگ را بپذیرند یا مرزهای جدیدی بر اساس کنترل نیروهای نظامی خود ترسیم نمایند یا به گفتگو بپردازند تا سرزمینهای اشغالی یکدیگر را نگاه داشته یا تعویض کنند. مذاکراتی که در پایان جنگها انجام میشوند منجر به امضای معاهدات میگردند مثل معاهدهٔ ورسای در سال ۱۹۱۹ (۱۲۹۸) که باعث اتمام جنگ جهانی اول شد.
طرفی که تسلیم میشود یا شکست میخورد غالباً دارای قدرت چانهزنی پایینتری است. طرف پیروز معمولاً شروطی را تحمیل کرده یا تمام شرایط معاهده را مینویسد. نتیجهٔ معمول آن است که سرزمین اشغالشده تحت تسلط نیروی نظامی قویتر کشیده میشود. تسلیم بیقید و شرط زمانی از سوی یک کشور پذیرفته میشود که نیرویی بهشدت قدرتمند آن کشور را تهدید نماید و بیم آن رود که جان و مال زیادی نابود شود. برای مثال در طول جنگ جهانی دوم پس از آن که دو بمب اتمی بر روی شهرهای هیروشیما و ناگازاکی انداخته شد و سرزمین ژاپن زیر بمباران راهبردی شدید قرار گرفت و شوروی به منچوری حمله کرد، امپراتوری ژاپن تن به تسلیم بیقید و شرط در مقابل متفقین داد. تسلیم ممکن است با فریب یا بلوف به دست آید.
با این حال بسیاری از جنگها با نابودی کامل سرزمینهای مقهور تمام شدهاند. در میان نمونههای فراوان میتوان به نبرد کارتاژ مربوط به جنگ پونیک سوم بین شهر فنیقیه کارتاژ و امپراتوری روم باستان در سال ۱۴۹ قبل از میلاد اشاره کرد. در این سال رومیان شهر را آتش زدند، مردم را به بردگی گرفتند و ساختمانها را ویران ساختند.
برخی از جنگها یا عملیاتهای خصمآلود زمانی پایان مییابند که آماج نظامی طرف پیروز به دست آمده باشد. اما گاهی اوقات به خصوص زمانهایی که ساختار دولتی در کشور شکستخورده وجود نداشته باشد یا پیش از پیروزی دولت اشغالگر نابود شده باشد جنگ ادامه خواهد یافت. در چنین شرایطی ممکن است جنگ چریکی نامنظم تا مدت زمان زیادی ادامه یابد. در شرایط تسلیم بیقید و شرط ممکن است سرزمینهای اشغالی تحت تسلط دائمی طرف پیروز در آید. پس از اشغال سرزمینها از سوی طرف پیروز ممکن است یورشهایی به قصد تاراج کالاهای باارزش صورت بگیرد. در دیگر موارد ممکن است طرف مهاجم تصمیم بگیرد به منظور جلوگیری از خسارات بیشتر و بدون دستیابی به اهداف اولیه دست از خصومت بردارد. در این مورد میتوان به جنگ ایران و عراق اشاره کرد.
ممکن است برخی خصومتها نظیر شورش یا جنگ داخلی برای مدت زمان زیاد و با فعالیت نظامی اندک ادامه یابند. در بعضی موارد هیچ مذاکرهای صورت نمیگیرد اما جنگ بدون سر و صدا محو میشود و پس از آن که خواستههای سیاسی گروههای متعارض به ثمر نشست، یا در مورد یک شرط سیاسی مذاکره صورت گرفت، یا مبارزین به تدریج کشته شدند، یا دست از حملهٔ نظامی برداشتند ولی همچنان توان تهدید یکدیگر را داشتند درگیری به طور کل پایان یابد. برای مثال میتوان به جنگ داخلی چین اشاره کرد که به طور رسمی در سال ۱۹۵۰ (۱۳۲۹) پایان یافت اما جمهوری خلق چین به شکل دیپلماتیک جنگ را ادامه داد تا تایوان را ایزوله کند و همچنان جمهوری چین (که با نام تایوان شهرت یافته) را تهدید به حمله نظامی میکند. به همین دلیل است که برخی مورخین مدعی میشوند که جنگ هنوز در جریان است.
